اصلاح طلبان و فتنه گران در تقاطه 3 رویکرد جریان فتنه و اصلاح طلبان این روزها و این ایام شرایط دشواری را به لحاظ عمل سیاسی و تبیین گفتمانی آتی خود تجربه می کنند. سقوط جریان فتنه و پاگیری کامل آن در جبهه ضد انقلاب گرچه با حمایت هایی با عناصر اصلاح طلب همراه و قرین شد ولیکن تردیدهای برخی از اصلاح طلبان نسبت به پی گیری آینده سیاسی خود شرایطی دشوار را پیش روی آنان قرار داده است. «مدیریت نظام» در مواجهه با فتنه،خروش ملت در «حماسه 9 دی»،صلابت نظام در برابر«باج خواهی ها» و...بی شک از جمله مولفه هایی بوده که فتنه گران و اصلاح طلبان را در مسیر انتخاب قرار داده است.انتخابی که بی شک از میان سه رویکرد موجود در میان آنان بوده و انتخاب هریک از رویکردها آینده سیاسی شان را محرز و قطعی خواهد ساخت.این رویکردها اما چه می باشند؟ الف- رویکرد مبارزه: طیفی از جریان فتنه به دلیل دگردیسی های فکری و ایدئولوژیکی عمیقی که از چپ سنتی تا چپ نو را شامل می شود و حتی در مواردی گردش و تنه به لیبرالیسیم را نیز تجربه می کرد،بر این تصور بود که مدل حکومتی حاضر و مبتنی بر ولایت فقیه، دچار احتضار و فروپاشی شده لذا بر همین رویکرد فرقه سبز را مورد توجه قرار داده و مدیریت رفتاری آن را برعهده گرفت. این طیف بر این باور بود به دلیل شکل گیری زنجیره سلبی (نه به احمدی نژاد و سپس نه به حاکمیت) و شبکه شدن تلاش های داخلی و خارجی ،ظرف چند ماه با فشارهای اقتصادی- سیاسی غرب خواهد توانست به موفقیت دست یابد.اما برخلاف این تحلیل ها و تلا ش ها که فاقد برآورد تخمین وتدبیر و واقع نگری بود ،با مدیریت ولایی و بصریت عمومی ملت این طیف در برنامه های خود ناکام مانده و به جنون رفتاری – تحلیلی رسید. نشانه های این جنون که در بی قیدی در همنوایی و حرکت در مسیر ضد انقلاب بارها نشانه هایش ظهور و بروز یافت اما منجر به این شد که این طیف همچنان بر تحلیل های اشتباه خود پافشاری کرده و ریزش حامیان خود را به «آتش زیر خاکستر» تعبیرکند. این طیف معتقد است که در صورت بهره گیری از «فرصت های حقیقی و حتی تصادفی» و عبور از فضای پلیسی- امنیتی! این آتش دوباره شعله ور خواهد شد.در حقیقت این طیف در تحلیل خود براین باوراست که با وجود تحریم های خارجی ،دولت با ناتوانی در اجرای صحیح طرح هدفمندی یارانه ها مواجه شده و بزودی شاهد شکل گیری و بروز اعتراضات اجتماعی خواهیم بود.اعتراضاتی که به دلیل ماهیت اقتصادی آن به عنوان شتاب زا عمل کرده و قابلیت موج سواری را برای آنان فراهم خواهد کرد. در مجموع این طیف از جریان فتنه با این تحلیل بر این باور است که نه تنها مبارزه تمام نشده، بلکه جدی تر نیز شده است و فقط باید تا روز موعود یعنی لحظه قیام و فراهم شدن شرایط (بروز اعتراضات اجتماعی گسترده) زیرزمینی عمل کرده و برای نشان دادن پویایی فرقه نیزباید در اذهان تک مضراب های تبلیغی را در دستور کار قرار داد. اما بطور خلاصه می توان مبانی تحلیلی رویکرد مبارزه را اینگونه خلاصه کرد: 1- وجود گسست های 4 گانه در جامعه: 1- الف- گسست بین مردم و حاکمیت 2- فشار خارجی: ب- رویکرد موازانه: حامیان این رویکرد نگاهی متفاوت تر از طیف معتقد به مبارزه را نسبت به شرایط و وضعیت موجود فرقه سبز داشته و بر سیاست ورزی تاکید دارند.این طیف بر این باورند که جنبش سبز با شکست مواجه شده و کار آن در فاز خیابان به پایان رسیده است. در حقیقت این طیف معتقدند که برخلاف حامیان رویکرد مبارزه بخش اعظم گسست های مورد تاکید این طیف در حد ادعا بوده و واقعیت نداشته و نظام و دولت حداقل توانسته اند در اذهان اکثریت جامعه خود را کارآمد و تلاشگر برای رفع مطالبات مردمی نشان بدهند. این طیف با مورد اشاره قرار دادن حماسه 9 دی به طیف دیگر پیغام داده اند که 9 دی واقعی ترین تصویر موجود و قابل لمس حقیقی جامعه پس از فتنه می باشد و اگر حامیان رویکرد مبارزه بر این واقعیت چشم ببندند به طور قطع روزنه های امید به بازگشت را نیز به روی خود بسته خواهند دید. این طیف اما برخلاف حامیان رویکرد مبارزه که معتقد به استراتژی «برد- باخت» در قبال نظام است معتقد به استراتژی«برد برد» بوده و براین باور است که گرچه فتنه مهارشده اما اصلاح طلبان به عنوان موتور این جریان قابل حذف نیستند چرا که جریان اصلاحات یک جریان فکری است که در بخش هایی از لایه های اجتماعی بویژه در میان نخبگان ریشه دوانده و دارای پایگاه می باشد. لذا سخن آخر این طیف این است که باید به نظام به یک موازانه نسبی حداقل 60به 40 برسیم. در مجموع اما بطور خلاصه می توان مبانی تحلیلی رویکرد موازنه را اینگونه خلاصه کرد: 1- پایگاه اجتماعی قوی نظام و دولت ج- رویکرد تناسخ: در برابر این دو طیف،بخش دیگری از اصلاح طلبان نیز وجود دارند که انتقادات جدی ای به این دو طیف دارند.این طیف حامیان رویکرد مبارزه را رادیکال،غیر منطقی ،بی سر و احساسی خوانده و اصرار آنان بر ادامه این رویه را آب در هاون کوبیدن تعبیر می کنند. این طیف همچنین با اشاره به رویکرد حامیان موازانه معتقدند این طیف شکل دیگری از رویکرد مبارزه است که بازگشت به نظام را برای پی گیری خط فتنه دنبال می کند،مضاف بر اینکه برای بازگشت خود استراتژی «برد- برد» را بگونه ای تعریف می کند که پذیرش شرایط آنان بطور قطع به باخت حاکمیت منتهی خواهد شد،مساله ای که قطعا حاکمیت به آن واقف است. این طیف که برخی از اصلاح طلبان واقع بین را تشکیل می دهد بر این باور است که کالبد اصلاحات در جریان فتنه 88 جان سپرده و دم مسیحایی نیز قادر به زنده کردن آن نیست اما روح سرگردان آن می تواند در کالبدی کاملا متفاوت حلول کند. این طیف همچنین با انتقاد از رفتارهای اصلاح طلبان و فتنه گران بر زدودن ناخالصی ها از اصلاحات و ملتزم بودن به هنجارهای نظام ولائی و روشن ساختن مرزهای هویتی خود با بیگانگان و رفتارهای فتنه گران تاکید کرده و بر کلید زدن دور جدیدی از فعالیت ها با کالبدی جدید تاکیددارند. در مجموع اما بطور خلاصه می توان مبانی تحلیلی رویکرد تناسخ را نیزاینگونه خلاصه کرد: 1- عدم پذیرش بازگشت بدون هزینه اصلاحات سابق (جریان فتنه 88) از سوی نظام درخاتمه با بررسی رویکردهای سه گانه در جریان فتنه و اصلاح طلبان حال باید منتظر بود و دید که اینان با اتخاذ کدامین رویکرد به سوی کدامین راه رهنون خواهد شد.باید بود و دید.
1- ب- گسست بین نخبگان و حاکمیت
1- ج- گسست بین نخبگان و نخبگان
1- د- گسست بین مردم و مردم
2- الف- تحریم ها
2- ب- تهدید نظامی
3- ضعف و ناکارآمدی نظام
4- قدرت و انسجام جنبش سبز
2- بی اثر بودن فشار خارجی
3- شکست جنبش سبز در فتنه88
4- غیر قابل حذف بودن اصلاحات
5- تعریف بازی «برد – برد» با حاکمیت
2- عدم پذیرش بازگشت با هزینه (توبه) از سوی فتنه گران
3- اراده نظام و مردم حامی نظام بر حذف مجرمین
4- نیاز نظام به روح اصلاحات خالص جهت پویائی